داروسازان
مطالعات جدید پزشکی
دو شنبه 21 خرداد 1397برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : دکتر امین عطایی
روانكاوي چيست؟ هنگامی که مردم میپرسند که روانکاوی چیست معمولاً راجع به درمان میخواهند بدانند. به عنوان یک درمان، روانکاوی براساس این مشاهده پایهگذاری شده است که افراد اغلب در مورد خیلی از عواملی که احساسات و رفتارهای آنها را تعیین میکنند آگاه نیستند. این عوامل ناخودآگاه که میتوانند باعث خوشحال نبودن بشوند و گاه به صورت علائم قابل مشاهده، ویژگیهای شخصیتی دردسرساز، مشکلات در کار کردن و ارتباطات عاطفی نزدیک، یا اختلال در خلق و عزت نفس بروز میکنند. چون این نیروها ناخودآگاه هستند، نصیحت دوستان و خانواده، مطالعه کتابهای خودآموز، یا حتی تلاش و تقویت اراده برای ایجاد آسودگی اغلب بیثمر هستند. درمان تحلیلی نشان میدهد که این عوامل ناخودآگاه چگونه روی رابطهها و الگوهای رفتاری فرد تاثیر میگذارند، آنها را ریشه یابی تاریخی میکند، نشان میدهد که آنها چگونه در طول زمان تغییر و تحول یافته اند، و به فرد کمک میکند که چگونه با واقعیتهای زندگی بالغانه بهتر کنار بیاید و ساختارهای روانی نوینی را در خود ایجاد کند. روانکاوی یک مشارکت صمیمی است که در طول آن بیمار به منابع زیرین بوجود آورنده مشکلات نه تنها به صورت ذهنی بلکه احساسی- توسط دوباره تجربه کردن آنها با روانکاو- پی میبرد. به طور معمول، بیمار 4 یا 5 بار در هفته مراجعه کرده، روی تخت روانکاوی دراز میکشد، و سعی میکند هر آنچه که به فکرش میرسد را در میان بگذارد. این شرایط جو تحلیلیای را میسازند که اجازه به بروز بخشهایی از ذهن را میدهد که با روشهای مشاهدهای دیگر قابل دسترس نیستند. در حین صحبتهای بیمار، اشارههایی از منابع ناخودآگاه ناراحتیهای او توسط الگوی رفتاری تکراری خاص، مطالبی که بیمار به سختی راجع به آنها حرف میزند، و رابطهای که بیمار با روانکاو برقرار میکند تدریجاً تظاهر میکنند. روانکاو برای بیشتر روشن شدن این منابع به بیمار کمک میکند و بیمار آنچه روانکاو میگوید را دقیقتر کرده، تصحیح میکند، رد میکند و به آن احساسات و افکار خود را اضافه میکند. در طول سالهایی که روانکاوی ادامه دارد، بیمار با این بینشها و تجربیات کشتی میگیرد، با روانکاو آنها را دوباره و دوباره مرور میکند، و آنها را در زندگی روزمره، تصورات و خوابهای خود تجربه میکند. بیمار و روانکاو دست به دست هم میدهند تا نه تنها الگوهای فلج کننده زندگی را تغییر دهند و علائم ناتوان کننده را از میان ببرند بلکه رهایی برای کار کردن و دوست داشتن را نیز توسعه دهند. در انتهای درمان، زندگی بیمار در رفتار، ارتباطات، و حسی که از خود دارد تغییر عمیق و پایداری خواهد داشت. آیا روانکاوی فقط یک نوع درمان است؟ گر چه روانکاوی در ابتدا به عنوان ابزاری برای بهبودی بخشیدن به رنج عاطفی آغاز گردید ولی فقط یک درمان نیست. علاوه بر آن، روشی برای فهمیدن ذهن و تئوریای نیز برای درک فرآیندهای علمکردهای طبیعی ذهنی روزمره و مراحل طبیعی رشدی از نوزادی تا کهولت است. مضافاً چون روانکاوی تلاش میکند که نحوه عملکرد ذهن انسان را توضیح دهد، به هر آنچه که ذهن بشر تولید می کند بینش می افزاید. در نتیجه نفوذ به سزایی در مورد خیلی از جوانب فرهنگی قرن بیستم داشته است. به عنوان یک تئوری کلی راجع به رفتار و تجربه انسانها، نظریات روانکاوی توسط تحقیق در علوم زیستی و اجتماعی، رفتار گروهی، تاریخ، فلسفه، هنر، و ادبیات غنی میشود و غنی میسازد. به عنوان یک تئوری رشدی، روانکاوی به روانشناسی کودک، آموزش، قانون، و مطالعات خانواده کمک میکند. توسط ارزیابی رابطه پیچیده بین تن و روان، روانکاوی به درک بیشتر ما از نقش احساسات در سلامتی و همچنین ایجاد بیماریهای پزشکی کمک میکند. به علاوه، دانش روانکاوی پایه تمام رویکردهای پویا برای درمان است. بینشهای روانکاوی زیرسازهای خیلی از رواندرمانیهایی که در روانپزشکی عمومی، روانپزشکی کودکان، و اغلب درمانهای فردی، خانوادگی و گروهی استفاده میشوند، با وجود تمام تغییراتی که لحاظ شده است، را تشکیل میدهند. (با تشکر از APsaA ( انجمن روانکاوی امریکا http://apsa.org/index.htm ) که اجازه چاپ مجدد و استفاده از بخش هایی از دفترچه (About Psychoanalysis "1996) را توسط Dean K.Stein در تاریخ 12 سپتامبر 2007 به ما دادهاند.) رواندرماني تحليلي چيست؟ روان درمانی تحلیلی بر پایه روانكاوي بنا نهاده شده است. رفتارها، احساسات، افكار و به طور كلي تجربيات ما انسانها از منبعی خارج از آگاهی ما يا آنچه به آن توجه نداريم نشأت میگیرد. تأثير روي این دنیای پنهان و نيمه هشیار توسط درد دل کردن با دوستان و آشنایان، شنیدن توصیههای آنان و یا خواندن کتابهای خودیاری ميسر نميشود. شخصیت امروز ما متأثر از شخصیت و خویشتنی است که از زمان کودکی در ارتباط با محیط اطرافمان شکل پيدا كرده است. از زمان کودکی ما راههایی را برای ايجاد و نگهداري از ارتباط با پدر و مادر، خواهر و برادر، دوستان و همکلاسیها دروني کردهایم. این راه و روشها بر نگرش و طرز برخورد ما در زمان حال تأثیر بسزایی دارد که از بیشتر آنها به طور كاملاً هشیارانه آگاه نیستیم. با کمک درمانگر ما کم کم متوجه این تجربیات میشویم و در مییابیم که چه اتفاقی برای ما افتاده است. رابطه فرد با درمانگرش نقش مهمی در این نوع درمان ایفا میکند. درمانگر محیط خصوصی، امن و همدلانهای را فراهم میکند که در آن الگوهای ناخودآگاه دنیای درون اجازه آشکار شدن مییابند. این محیط همدلانه شرایطی را به وجود میآورد که الگوها و فقدانهای عاطفی دوباره زنده میشوند، ولی این بار در تعامل با درمانگری همدل و در یک محیط امن، فرد به تجربیات جدیدی از خود و از دیگری میرسد و الگوهای تجربی جدید پیدا میكند؛ تجربيات و تعبيرهاي کارآمدی که مناسب یک انسان بزرگسال است نه الگوهای تکراری یک کودک آسیب پذیر، بیپناه، و يا با توانمنديهاي رواني محدود. به این ترتیب، رواندرمانی تحلیلی ميتواند بالقوه موجب ساختار سازیهای جديد در شخصیت و رشد عاطفی فرد شود. البته باید به این نکته مهم نیز اشاره داشت که برقراری رابطه درمانی با درمانگر و بررسی دقیق و همدلانه عناصر هشیار و ناهشیار شخصیت فرد، نیازمند دقت و همکاری دو جانبه از سوی فرد و درمانگر است و به دلیل همین کار دقیق و عمیق، این درمان نسبت به دیگر روشهای درمانی، طولانیتر است. + نوشته شده در جمعه یازدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 13:39 توسط سعیده عزیزمحمدی | نظر بدهيد
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|